زمان تقریبی مطالعه: 14 دقیقه

احمد بن طیب سرخسی

اَحْمَدِ بْنِ طَیِّبِ سَرَخْسی، ابوالعباس، معروف به ابن فرائقی (د 286 ق / 899 م)، فیلسوف، منطقی، ادیب، اهل حدیث، متفنن در علوم مختلف، موسیقی‌شناس ایرانی و مترجم كتابهای یونانی به عربی.

بخش یكم ـ زندگی و آثار

 احمد بن طیب در سرخس خراسان به دنیا آمد و برای كسب علم و استفاده از دانش فیلسوف معاصر خودكندی (د 258 ق / 872 م) به عراق رفت و خود را منتسب به او ساخت و از بزرگ‌ترین و مخلص ترین شاگردان وی شد (ابن‌ابی‌اصیبعه، 1 / 214؛ ابن‌ندیم، 320؛ یاقوت، ادبا، 3 / 98؛ شهرستانی، 24). 
سال ولادت احمد در هیچ منبعی ذكر نشده، فقط هانری كربن آن را حدود سال 218 ق / 833 م آورده است (ص 221). این تاریخ با توجه به برخی شواهد، قابل قبول است، زیرا بنا به اظهار خود احمد، وی به هنگام تألیف كتاب اللهو و الملاهی، برای معتضد بالله خلیفۀ عباسی، 61 سال داشته است (ابن ابی اصیبعه، 1 / 215) و چون مدت خلافت معتضد (279- 289 ق / 892-902 م) 10 سال بوده، و مرگ احمد در 286 ق / 899 م اتفاق افتاده است. می‌توان گفت كه اگر احمد آن كتاب را در نخستین سال خلافت معتضد نوشته باشد كه 61 ساله بوده، پس تولد وی در 218 ق بوده است.
احمد به علوم دوران خود واقف بود و در تمام ابواب معارف و فنون ازجمله فلسفه و منطق، طب، نجوم، حساب، جبر و مقابله، موسیقی، صرف و نحو، احداث الجو (هواشناسی)، رنگرزی، سیاست، جغرافیا و جز آنها تألیف و تصنیف داشت و در علم نحو و شعر یگانۀ دوران بود. وی دارای قریحۀ سرشار، بیانی رسا، طبعی ظریف بوده، و از فصحا و بلغای مسلم و از كبار علمای عصر عباسی به شمار می‌آمده است (همو، 1 / 214-215؛ ابن‌عبری، 153؛ یاقوت، همانجا). احمد را از فلاسفۀ اسلام شمرده‌اند (قفطی، 35؛ ابن عبری، همانجا) و نام او را جزو مفسران و شارحان فلسفه و منطق و در ردیف ابن مقفع، كندی، اسحاق ابن حنین و رازی آورده‌اند. از منطق ارسطویی باب قضایا (باری ارمینیاس) و باب جدل (طوبیقا) را نقل كرده (قفطی، 35-36)، و ابن ندیم باب خطابه (ریطوریقا) را به خط احمد در حدود 100 صفحه دیده است (ص 310؛ قفطی، 37- 38). 
از آثار احمد چیزی بر جای نیست كه تصویری از شخصیت علمی او به دست دهد، اما در این باره می‌توان از منابع، اطلاعاتی در خور ذكر به دست آورد. حمزۀ اصفهانی (ص 35-36) به نقل از نوشبحان بن عبدالمسیح گفته است كه احمد به سبب نیاز در به كار بردن واژه‌های ایرانی، سریانی، رومی و یونانی، الفبایی شامل 40 حرف اختراع كرد كه به سبب تمایز میان شكلهای آنها و نیز متصل نبودن حرفهای آن به یكدیگر، ضبط و تلفظ واژه‌ها بر او آسان شده بود. وی می‌افزاید كه «این است صورتهای آن حروف چهل گانه ... ». در نسخۀ خطی كتاب او پس از این عبارت جای 3 سطر خالی مانده است (نك‍ : طلس، 36، حاشیۀ 2). این گزارش هر چند اطلاع مفیدی از نوع كار احمد به دست نمی‌دهد، اما از یك سو حاكی از آشنایی او با میراث تمدنهای بیگانه است و از سوی دیگر می‌تواند نمونه‌ای باشد از كوشش دانشمندانی كه اصلاحاتی را در خط عربی لازم می‌دیده‌اند.
حمزۀ اصفهانی در جایی دیگر (ص 129) این مطلب را از احمد نقل می‌كند كه دانشهای مغرب زمین در 5 گروه جمع آمده است: اصحاب رواق در اسكندریه، اصحاب اصطوان در بعلبك، اصحاب مظال در انطاكیه، اصحاب برابی در مصر و مشائیان در مقدونیه. از نظر كربن «اصحاب اصطوان» و «اصحاب مظال» هم نامهای معادلی برای رواقیان به شمار می‌آمده‌اند و احمد نخستین با میان این سه تسمیۀ رواقیان فرق نهاد و هریك را به مكتبی از فلسفۀ رواقی مربوط دانست. این آگاهی تاریخی او ابهامی را از اخبار مربوط به این گروه برداشته است (ص 222).
احمد بن طیب بر علم حدیث احاطه داشت (صفدی، 7 / 5). ابن ابی اصیبعه (1 / 214) دو حدیث به روایت از احمد نقل كرده است. وی همچنین راوی سخنانی است كه از كندی در مضامین حكمت و اندرز (نك‍ : ابوسلیمان، 286).
ذهبی درباب وسعت معلومات او گفته كه او از دریاهای علم بوده كه خشك نمی‌شد (13 / 449)؛ اما در اغلب منابع علم او را غالب بر عقلش وصف كرده‌اند (ابن ندیم، 320؛ ابن ابی اصیبعه، همانجا). همین ذخایر علمی و اشتهار، او را به دربار خلافت نزدیك كرد. ابتدا معلم معتضد شد (ابن عبری 153؛ ابن ابی اصیبعه، ذهبی، همانجاها)، سپس در 282 ق / 895 م كه محتسب بغداد شد (یاقوت، ادبا، 3 / 99)، كم كم به دربار راه یافت و از خاصان معتضد و ندیم و حافظ اسرار و طرف مشاورۀ او در مسائل مملكتی گردید (ابن ندیم، همانجا) و در سفری با خلیفه، كتابی دربارۀ مشاهدات خود نگاشت كه عبارات محكم و مطالب صحیحی دارد و یاقوت بارها آن را مورد اشاره و استناد قرار داده است (بلدان، 1 / 177، 179، جم‍‌ ). او در همین سال در بغداد صاحب مناصب و عزت و جاه بود، اما اقبال وی در امور سیاسی و درباری طولانی نشد و پنجم جمادی‌الاول 283 متعضد بر او غضبناك شد، چنانكه 100 ضربه شلاق بر او نواختند و سپس او را به زندان بردند تا اینكه در 286 ق / 899 م مقتول گردید (همو، ادبا، نیز، صفدی، همانجاها).
در باب علت و چگونگی مرك و سبب غضب معتضد بر او، روایات گوناگون گفته شده است: ابن ابی اصیبعه می‌نویسد علت مرگ او به سبب افشای رازی دربارۀ قاسم بن عبدالله و بدر، غلامان معتضد بود كه خلیفه آن را به احمد بیان كرده بود. قاسم با استفاده از خدعه و حیله آن راز را از او گرفت و وقتی معتضد از این امر آگاه شد، احمد بن طیب را به آن دو سپرد و اموال او مصادره شد (همانجا). ثروت احمد به هنگام مصادرۀ اموال وی، 150 هزار دینار بوده است (مسعودی، 8 / 179). 
ذهبی علت مرگ او را به نحوی دیگر نقل می‌كند و می‌گوید كه معتضد، احمد را به سبب فلسفه‌اش و نیز ناپاكی اعتقاد وی، برای رضای خدا كشت. گفته شده كه احمد از وی درخواست عفو كرد و اظهار داشت كه من كتابهای فلسفه، نجوم و كلام خود را فروخته‌ام و جز كتابهای فقه و حدیث، كتابی ندارم؛ اما هنگامی كه او از نزد معتضد بیرون رفت، معتضد به اطرافیان گفت: من كاملاً آگاهم كه او زندیق است و آنچه را هم ادعا می‌كند، از سر دورویی است (همانجا). در باب كیفیت مرگ وی آمده است كه معتضد به او گفت: تو قبلاً خدماتی كرده‌ای، پس نوع مرگ خود را انتخاب كن تا همان طور ترا بكشیم. او تناول كباب گوشت و نوشیدن شراب كهنه را برگزید تاكاملاً مست شود و سپس رگ دستهای او را پاره كنند تا بمیرد؛ اما برخلاف آنچه گمان می‌كرد، با این كار به وضعی دچار شد كه به سختی و درد بسیار جان داد (صفدی،‌ 7 / 6؛ ذهبی، همانجا).
وقتی كه معتضد به سبب قتل احمد مورد انتقاد قرار می‌گیرد، پاسخ می‌دهد: احمد مرا به الحاد می‌خواند، به او گفتم من پسر عم صاحب شریعت هستم و منصوب به جای او می‌باشم، كفر بورزم تا چه كسی باشم؟ احمد قبلاً به من می‌گفت خلفا غضبناك نمی‌شوند، ولی اگر غضبناك شدند، رضایت نمی‌دهند، پس من نیز آزادی او را مصلحت ندیدم (ثاقوت، همان، 3 / 100-101؛ ابن جوزی، 5 / 124؛ صفدی، 7 / 5-6).
ابن حجر از اخبار المعتضد عبدالله بن احمد بن ابی طاهر نقل می‌كند كه احمد بن طیب كسی بود كه به معتضد توصیه كرد تا در منابر معاویه را لعن كنند و در این باره نامه به شهرها بنویسند (1 / 190). این گزارش می‌تواند احتمال تشیع وی را میان آورد (امین، 3 / 153).
اما اخبار دیگری مبنی بر شهرت او به الحاد، احتمال قتل او را به این اتهام تقویت می‌كند. بیرونی از احمد بن طیب نكوهش سختی می‌كند و می‌گوید كه هر چند از همۀ معاصرانش به الحاد مشهورتر بوده، از روی فریبكاری تظاهر به دیانت می‌كرده است. او همچنین مطلبی را از كتاب احمد بن طیب در باب قران نحسین (زحل و مریخ) نقل می‌كند كه در آنجا وی كوشیده است با توسل به احكام نجوم نشان دهد كه روزگار دولت اسلام بیش از 693 سال نمی‌پاید و برای پیشگویی خود تأییدی نیز از قرآن برپایۀ حساب جمل و جست‌وجو كرده است (ساقطات ... ، 34). بیرونی سپس بر بی‌پایگی سخن احمد بن طیب دلیل می‌آورد و می‌افزاید كه نمی‌دانم وی از چه هنگام بنا را بر استشهاد به آیات قرآنی نهاده است، در حالی كه پیش از آن در كتابها و مقالاتی كه در فاش ساختن رازهای اهل تزویر نوشته بود، كنایه‌ای به پیامبران داشت (همان،‌ 34-35). صفدی نیز ماجرایی را می‌آورد كه احمد بن طیب برای معتضد خلیفه بازگو نموده، و متعضد حكایت او را تعریضی به عقاید دینی قلمداد كرده بود (7 / 6-7). وی سپس شعری نیز در ذمّ آیین احمد بن طیب نقل می‌كند (7 / 7- 8).
وسعت معلومات احمد بن طیب نیز در بیان گیرا و شیرین او مؤثر بوده است (ابن‌عبری، 153) و همین امر موجب توجه بیش از حد مردم به وی می‌شده كه از طرف معتضد خوش آیند نبوده است، چرا كه در مجلس احمد بن طیب مردم جمع می‌شدند و با وی به بحث و گفت‌وگو می‌پرداختند (صفدی، 7 / 6).

آثـار

چنانكه گفته شد، احمد بن طیب در زمینه‌های گوناگون آثاری داشته است كه اكنون جز اندكی از آنها چیزی در دست نیست، اما به سبب تنوع موضوعات این آثار، عناوین برخی از آنها در اینجا ذكر می‌شود و نیز به سبب اهمیتی كه آثار وی در موسیقی داشته، بخش دوم مقاله به آثار او در موسیقی اختصاص داده شده است: 1. اللهو و الملاهی (نك‍ : بخش دوم همین مقاله). 2. المدخل الی صناعة النجوم (ابن ندیم، 321). 3. كتاب الموسیقی الكبیر (نك‍ : بخش دوم همین مقاله). 4. كتاب الموسیقی الصغیر (نك‍ : همانجا). 5. الماسلك و الممالك، در جغرافیای عملی (GAL, S, I / 375)؛ 6. الارثما طیقی فی الاعداد و الجبر و المقابلة. 7. المدخل الی صناعة الطب، كه در رد نظر حنین بن اسحاق نوشته شده است (ابن ندیم، همانجا). 8. فضائل بغداد و اخبارها، كه شامل سفرنامۀ وی به بغداد همراه معتضد است 9. الطبیخ، كه برحسب ماهها و روزهای مختلف برای معتضد تألیف كرده است (همانجا). نسخه‌ای از این كتاب در كتابخانۀ نور عثمانیه موجود است و آن را عبدالعزیز بن فارس نوروزی در 888 ق درمكه نوشته است (احسان اوغلی، 249؛ حاجی خلیفه، 2 / 1435). 10. المدخل الی علم الموسیقی (نك‍ : بخش دوم همین مقاله). 11. رسالة فی جواب ثابت بن قرة. 12. كتاب فی الشطرنج العالیة (ابن ابی اصیبعه، 1 / 215). 13. كتاب فی ادب النفس، برای معتضد. نسخه‌ای از این كتاب در كتابخانۀ برلین موجود است ( آلورات، شم‍ 5408). 14. كتاب فی الفرق بین نحو العرب و المنطق. نیز اختصارات وی در منطق كه شامل این كتابهاست: 15. كتاب ایساغوجی لفرفوریوس. 16. كتاب قاطیغوریاس. 17. كتاب باری ارمینیاس. 18. انالوطیقا الاولی. 19. انالوطیقا الثانی. 20. كتاب سوفسطیقا لارسطوطالیس. 21. كتاب فی قرآن النحسین فی برج السرطان (بیرونی، آثار ... ، 136؛ برای دیگرآثار او، نك‍ : ابن ندیم، همانجا).

مآخذ

در پایان مقاله.

محمود نوالی

بخش دوم ـ آثار احمد بن طیب در موسیقی

1و2. كتاب الموسیقی الكبیر و كتاب الموسیقی الصغیر، كه اولی به گفتۀ ابن ندیم در دو مقالۀ بی‌نظیر بوده است (ص 321؛ نیز نك‍ : فارمر، 172). این كتاب ظاهراً اثری مفصل در موسیقی بوده، چه كتاب الموسیقی الكبیر فارابی كه خوشبختانه مصون از حوادث ایام باقی مانده است، چنین ساختاری دارد و دور نیست كه با الهام از كتاب احمد ابن طیب تألیف شده باشد. بنابراین كتاب الموسیقی الصغیر نیز ظاهراً كتابی مختصرتر بوده است.
3. اللهو و الملاهی (ابن ندیم، همانجا)، یا به گفتۀ ابن ابی اصیبعه: اللهو و الملاهی و نزهة المفكر الساهی، كه مؤلف در 61 سالگی برای خلیفه تألیف كرده (1 / 215) و دربارۀ غنا و خوانندگان و انواع اخبار نمكین در زمینۀ مجلس‌آرایی بوده است (همانجاها). 
4. المدخل الی علم الموسیقی، كه ابن ندیم و ابن ابی اصیبعه (همانجاها) از آن یاد كرده‌اند. این كتاب درآمدی بر موسیقی نظری است (نك‍ : فارمر، همانجا).
5. ابن ابی اصیبعه اثر دیگری به نام كتاب القیان از احمد بن طیب نام برده (همانجا) كه هرچند دربارۀ آن توضیحی نداده است، ولی با توجه به پیشینۀ واژۀ قیان و نیز نقشی كه قیان یا دوشیزگان خنیاگر در دوران پیش از اسلام، و حتی مدتها در دوران اسلامی داشته‌اند (فارمر، 3, 10, 40). می‌توان تاحدی به موضوع و محتوای این كتاب پی برد.
چنین به نظر می‌رسد كه تا مدتها بعد از احمد بن طیب نسخه‌هایی از آثار او در موسیقی وجود داشته، و مورد استفادۀ اهل فن قرار می‌گرفته است، زیرا در نسخۀ منحصر به فرد مورخ 625 ق كتاب كمال ادب الغناء تألیف حسن بن احمد بن علی كاتب، نمونه‌هایی از اقوال احمد بن طیب آمده است و چون آن اقوال در زمینۀ فلسفۀ موسیقی یا موسیقی از دیدگاه فسلفه است، احتمال دارد از كتاب الدلالة علی اسراز الغناء كه فارمر آن را از احمد بن طیب دانسته است، برگرفته شده باشد (نك‍ : ص 172). حسن كاتب در بابهای اول، پنجم و هفتم از كتاب خود به نقل بخشی از اقوال احمد سرخسی پرداخته است كه در آن میان آنچه در باب اول آن كتاب تحت عنوان «الطرب» آورده است، جالب توجه به نظر می‌رسد.
اینكه احمد بن طیب دریافته است كه درك ارزش موسیقی به وسیلۀ «تمییز» و به كمك قدرت شنوایی امكان‌پذیر خواهد بود، شایان توجه است (نك‍ : كاتب، 20). او می‌گوید اشخاص معمولی خیلی زود و به آسانی از شنیدن موسیقی احساس نشاط می‌كنند، در صورتیكه التذاذ حقیقی و كامل از این هنر مستلزم شناخت دقایق هنری یا آشنایی با ریزه‌كاریها، داشتن طبع سلیم، یعنی استعداد و خبرگی و نیوشیدن به دقت است (نك‍ : همانجا). از دیدگاه او هنر موسیقی را تنها با علاقه نمی‌توان فراگرفت، زیرا این امر نیاز به آموختن از استادی ماهر و متخصص دارد كه بتواند نكته‌های مهم و بنیادی موسیقی، نظیر نسبتهای صداها، نغمه‌ها، پرده‌ها و شدها ــ كه شامل ادوار مشهور یا بحور (مراغی،‌ 97- 99) می‌شود ــ و ایقاعها (وزنها) را بشناسد. از این رو فراگیری موسیقی بدون داشتن استعداد و آموزش امكان‌پذیر نخواهد بود (نك‍ : كاتب، 21).
از سوی دیگر احمد دانش موسیقی، یا موسیقی نظری را برتر از حساب، هندسه و نجوم می‌داند و به این نكته اشاره می‌كند كه فلاسفه آن را بر دیگر رشته‌ها مقدم می‌شمرده‌اند (همو، 32).

مآخذ

ابن ابی اصیبعه، احمد، عیون الانباء، به كوشش آگوست مولر، قاهره، 1299 ق / 1882 م؛ ابن جوزی، عبدالرحمان، المنتظم، حیدرآباددكن، 1357 ق / 1938 م؛ ابن حجر عسقلانی، احمد، لسان المیزان، حیدرآباد دكن، 1329 ق / 1911 م؛ ابن عبری، غریغوریوس، تاریخ مختصر الدول، بیروت، 1958 م؛ ابن ندیم، الفهرست؛ ابوسلیمان سجستانی، محمد، صوان الحكمة، به كوشش عبدالرحمان بدوی، تهران، 1974 م؛ احسان اوغلی، اكمل‌الدین، فهرس مخطوطات الطب الاسلامی فی مكتبات تركبا، استانبول، 1404 ق / 1984 م؛ امین، محسن، اعیان الشیعة، به كوشش حسن امین، بیروت، 1403 ق / 1983 م؛ بیرونی، ابوریحان، آثار الباقیة، به كوشش ادوارد زاخاو، لایپزبگ، 1923 م؛ همو، ساقطات الآثار الباقیة، تهران، 1969 م؛ حاجی خلیفه، كشف؛ حمزۀ اصفهانی، التنبیه علی حدوث التصحیف، به كوشش محمد اسعد طلس، دمشق، 1388 ق / 1968 م؛ ذهبی، محمد، سیراعلام النبلاء، به كوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، 1404 ق / 1984 م؛ شهرستانی، محمد، توضیح الملل، ترجمۀ مصطفی خالق‌داد هاشمی، تهران، 1362 ش؛ صفدی، خلیل، الوافی بالوفیات، به كوشش احسان عباس، بیروت، 1389 ق / 1961 م؛ طلس، محمد اسعد، حاشیه بر التنبیه (نك‍ : هم‍ ، حمزۀ اصفهانی)؛ قفطی، علی، تاریخ الحكماء، قاهره، مكتبة خانجی؛ كاتب، حسن، كمال ادب الغناء، به كوشش غطاس عبدالملك خشبه، قاهره، 1975 م؛ مراغی، عبدالقادر، جامع الالحان، به كوشش تقی بینش، تهران، 1366 ش؛ مسعودی، علی، مروج الذهب، به كوشش باربیه دومنار، پاریس، 1914 م؛ یاقوت، ادبا؛ همو، بلدان؛ نیز: 

Ahlwardt; Corbin, H., Histoire de la philosophie islamique, Paris, 1964; Farmer, H. G., A History of Arabian Music to the XIIIth Century, London, 1967; GAL, S.

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.